رنگی نگاهش
پس از سالیانی غمبار
سراب چشمهی امید بود
و گرمی صدایش
جوانهی طلوع سپید
که اغواگرانه بر من تاخت از پی تاخت!
چه میدانست این دل
که آتشفشان خفته را
به نوایی سنگ میزند
و فورانش را از دور
به تماشا مینشیند
ودوباره باخت از پی باخت!
ماجد 1401/04/18
دلم می خواهد
که دلمماجد
می نگارم از تو ای زیبا ی من
ای تو پیدا در همه رویای من
ای تو پنهان در وجود م نازنین
ای لبت شیرین تر از هر انگبین
من شدم رسواتر از رسوای تو
گم شدم در خود شدم پیدای تو
نقش تو، هر سو نگاهی می کشم
بهر تو، هر دم که اهی می کشم
این منم ، سودای تو آموخته
از تو و عشقت کمی دلسوخته
در غم هجران تو من بی شکیب
در هوای کوی تو من بی رقیب
با تو بودم بی قرار لحظه ها
لحظه لحظه ، در کنار لحظه ها
در دلم من قصه ها دارم کنون
قصه ها از غصه ها دارم کنون
قصه عشقی که پایانی نداشت
آنچه که میخواستم،آنی نداشت
قصه پنهانی عشقم چه زود
بر سر هر کوی و برزن بود،بود
ماجد
دلتنگم
. . به درازای
. . . تمام جاده های بی مقصد
و انبوه
. . تمام اندوه قلبهای سرد...!
دلتنگم
. . به هجم
. . .تمام بغض های زخمی
و تاریکی
. . . تمام شب های پر درد...!
ماجد
زادن (تولد)
......
برق چشمان جذابت
تیری شد بر قلب قلم
که دل بزند به دریای هزار رنگ پاییز
و الهام دهد به شاعری تنها
تا شعری بگوید...
شعری بگوید از زادن
از زادن در فصل رویش انار
برای تو که آمدی
آمدی با اناری در دست و لبخندی به لب
لبخندی به زیبایی پاییز
و به معصومیت مهر...
تا باز کنی راهی در هزار توی قلبی منجمد
و گرما دهی به آن
در خنکای یک روز پاییزی...
ماجد
97-7-25
پ.ن : مهر ماهی عزیزم تولدت مبارک
روزهای خوب
در دور دستها
انتظار میکشند...
منتظرند تا ما دوباره برگردیم!
بیا دوباره به آن سلام کنیم...
برگشتن به گذشته
ماشین زمان نمیخواهد..
شک نکن
تنها لبخند تو کافی است...!
ماجد
97/6/14