گلچینِ

گلچینِ

اشعارم و هرچی که جالب باشه(البته خلاف قانون و عفت عمومی نه)
گلچینِ

گلچینِ

اشعارم و هرچی که جالب باشه(البته خلاف قانون و عفت عمومی نه)

رفتن



تو را بیاد میآورم

با خرمنی از موهایت

که به سان گندم زاری در فصل برداشت

در باد پاییزی میرقصد

 

تورا بیاد میآورم

  با رنگی چشمانت

که همچون برگهای تازه رُسته درختان

در بهاری دلپذیر

دل و دین آدمی را می برد

 

تو را بیاد میآورم

با چهره ای زیبا

که به سان ماه

در یک شب کوتاه تابستان

بر تاریکی وجود آدم می تابد

 

تو را بیاد میآورم

با دستانی گرم

که مانند حرارت ذغال گداخته

زیر کرسی مادر بزرگ

مطبوع و دلچسب است

 

تو را بیاد میآورم

با شیرینی لبخندت

که به سان میوه های رسیده و آبدار

روی شاخه های بلند

عابران مشتاق را وسوسه میکند

 

تو را بیاد میآورم

با وزش حرفهایت

که چون نسیمی خنک

در یک عصر گرم

لذت وصف ناشدنی دارد

 

اما

در هیاهوی بی وقفه زمان

و در غبار روز و شبهای بی رحم

که همچون انبوه مرغان مهاجر

از آسمان نیمه ابری یک شهر

 به آرامی و ممتد میگذرند؛

رفتنت را

و محو شدنت را

بیاد نمیآورم....

 

ماجد

1401-12-04