می نگارم از تو ای زیبا ی من
ای تو پیدا در همه رویای من
ای تو پنهان در وجود م نازنین
ای لبت شیرین تر از هر انگبین
من شدم رسواتر از رسوای تو
گم شدم در خود شدم پیدای تو
نقش تو، هر سو نگاهی می کشم
بهر تو، هر دم که اهی می کشم
این منم ، سودای تو آموخته
از تو و عشقت کمی دلسوخته
در غم هجران تو من بی شکیب
در هوای کوی تو من بی رقیب
با تو بودم بی قرار لحظه ها
لحظه لحظه ، در کنار لحظه ها
در دلم من قصه ها دارم کنون
قصه ها از غصه ها دارم کنون
قصه عشقی که پایانی نداشت
آنچه که میخواستم،آنی نداشت
قصه پنهانی عشقم چه زود
بر سر هر کوی و برزن بود،بود
ماجد