سلام دوستان عزیزم
با خوبیها و بدی ها، هرآنچه که بود
برگی دیگر از دفتر روزگار ورق خورد
برگ دیگری از درخت زمان بر زمین افتاد
و سالی دیگر گذشت ...
برای همه شما آرزوی بهترینها در سال 98 رو دارم
روزهاتون بهاری و بهارتون جاودانه باد
در پناه او
ماجد 97/12/19
می نگارم از تو ای زیبا ی من
ای تو پیدا در همه رویای من
ای تو پنهان در وجود م نازنین
ای لبت شیرین تر از هر انگبین
من شدم رسواتر از رسوای تو
گم شدم در خود شدم پیدای تو
نقش تو، هر سو نگاهی می کشم
بهر تو، هر دم که اهی می کشم
این منم ، سودای تو آموخته
از تو و عشقت کمی دلسوخته
در غم هجران تو من بی شکیب
در هوای کوی تو من بی رقیب
با تو بودم بی قرار لحظه ها
لحظه لحظه ، در کنار لحظه ها
در دلم من قصه ها دارم کنون
قصه ها از غصه ها دارم کنون
قصه عشقی که پایانی نداشت
آنچه که میخواستم،آنی نداشت
قصه پنهانی عشقم چه زود
بر سر هر کوی و برزن بود،بود
ماجد
بسوزان...
آتش بزن...
همه ی آن فاصله های لعنتی را...!
تا با هم ،، بگذریم
از روی
تمام آن تلخی ها...!
ماجد
دلم خواب میخواهد...
از جنسی شبیه دریا
با رؤیایی که تهش
من باشم
و تو باشی
با لبخند همیشگی
در میان خرمنی از موهایت
و همان چشمانی که
طعم عسل داشت به گمانم...
دلم خواب میخواهد
با یک بغل بوی نارنج...
و صدها اقاقی که
از شاخه های احساس آویزان باشند...
ماجد
سانچی
--------------------
از آتش و دود پلی ساختید
تا از عرشه به عرش بروید..
در تعجبم از دعاهایی که
سوز داشت
اما زخمه اش
مرهمی نشد بر زخم های دریایی تان...
دریادلان ، در دل ما
تا همیشه
آبی خواهید ماند...
یک شب آخر، دامنت را بی وفا خواهم گرفت
خواهم آمد داد خود را از شما خواهم گرفت
دانم آخر این دل من می شود بیمارتان
از شما من لاجرم، بهرش دوا خواهم گرفت
گر چه از دوری تنم ، هرروزو شب گردد نحیف
لیک میدانم شبی هم من شفا خواهم گرفت
یک کمی از هجرتان، قلبم شده سرد و کدر
بی گمان روزی شود خوب و، جلا خواهم گرفت
قلب ما را برده ای نا مهربان ، اما شبی
خواهم آمد از شما آن قلب را خواهم گرفت
ماجد
دلتنگم . . .
به ارتفاع ِ
تمام جاده های بی مقصد
و تمامِ
واژه های در گلو مانده...!
ماجد
آهای ازمن دور !
ای ستاره ، ای نور
میدانم...شاید...
رسیدنی نباشد...
وآغوشی...
و بوسیدنی
اما...
ای از دیار باران و شبنم
بهترین غریبه ات منم...!
که هر شب...
عاشقانه...
خیالت را به آغوش میکشم .
ماجد
.
روزی دوباره مرا بیاد می آوری
بیاد می آوری صداقت عشقم را
و اشک های دلتنگیم را...
روزی که قلبت
همانند جسمت
فرسنگ ها از من دور باشد
ماجد
.
در سهمگین ترین صبح بی تو
چشمانم
نای باز شدن ندارد
چقدر عمیق
و چقدر شیرین بود
خیال تو
خوابی سکر آور
همانقدر شیرین
همانقدر سریع...
ماجد
3-3-96