سانچی
--------------------
از آتش و دود پلی ساختید
تا از عرشه به عرش بروید..
در تعجبم از دعاهایی که
سوز داشت
اما زخمه اش
مرهمی نشد بر زخم های دریایی تان...
دریادلان ، در دل ما
تا همیشه
آبی خواهید ماند...
یک شب آخر، دامنت را بی وفا خواهم گرفت
خواهم آمد داد خود را از شما خواهم گرفت
دانم آخر این دل من می شود بیمارتان
از شما من لاجرم، بهرش دوا خواهم گرفت
گر چه از دوری تنم ، هرروزو شب گردد نحیف
لیک میدانم شبی هم من شفا خواهم گرفت
یک کمی از هجرتان، قلبم شده سرد و کدر
بی گمان روزی شود خوب و، جلا خواهم گرفت
قلب ما را برده ای نا مهربان ، اما شبی
خواهم آمد از شما آن قلب را خواهم گرفت
ماجد
دلتنگم . . .
به ارتفاع ِ
تمام جاده های بی مقصد
و تمامِ
واژه های در گلو مانده...!
ماجد
.
چه سخت است
---انتظار چشمک از ستاره
--------در یک شب بارانی...!
ماجد
صدای آهنگی دوباره
مرا به قعر خاطرات کشاند
با بی رحمی تمام....
وای که چه ویران میکند
گاهی
نوایی
دلی را...!
ماجد
گاهی باید رفت
بی هدف و بی هیچ فکری
فقط باید رها شد
فقط باید رها کرد
گاهی باید رفت تا ته آنجایی که نمیدانی کجاست
همینکه بروی ، آرامی
گاهی باید فقط رفت...
ماجد
.
.
دوستان عزیز میدونید که تلگرام مارو از کارو زندگی انداخته
و مثلا من دیر به دیر به وبلاگم سر میزنم که از این بابت عذرخواهی میکنم
دوستانی که تمایل دارند ادرس کانال رو قرار میدم و البته روی متن زیر کلیک کنید هم میتونید وارد شید
با تشکر
https://telegram.me/joinchat/BmCwDDuwkrMgwj6cAMhV-w
کانال احساس (گزیده ای از اشعار ماجد)
پاییز تمام شد...
..
..
این پاییز هم مثل هر پاییز
من بودم و چند دلخوشی تکراری...
با خطراتی کهنه
که قاب شده اند
در کلبه سکوت...
میان خواب و بیداری...!