من همه اشکم ، همه بارانی ام
خیس تر از یک شب طوفانی ام
من شده بودم چه گرفتار تو
دیر زمانی است که زندانی ام
گرچه شدم عاشق چشم خمار
دور ز هر گونه هوسرانی ام
ساده دل و صادق و بی مدعا
"ماجد"م و شاعر ایرانی ام
رفته ای و خانه خــرابت شدم
وارث آن ، آنهمه ویرانی ام
هضم نبودت بخدا سختم است
خسته و سرگشته ز حیرانی ام
من چه کنم بعد تو ای وای من
آه ... که در گیر پریشانی ام
ماجد